«آغوش بخشنده»، داستانی از «ماها سوتا دیوای» است که در عین سطحی بودن و روایت واقعگرایانه به روایت اسطورهای و کنایهای نقبی میزند. در این داستان «برهمن کانگالیچاران» قربانی بیپناه خاندان متمول «شیخ هالدار بابو» است که همسرش «جاشودا» مجبور است پیشخدمت و پرستار خانواده هالدار باشد. آنها او را تا وقتی که توان خدمت به آنها را دارد نزد خود نگه میدارند. هدف این داستان نمایش تبانی بیرحمانه بینش خانسالاری و سرمایهداری در استثمار افراد محروم است.