«هادی»، کارگر جوان قطع نخایی با 95 درصد معلولیت جسمی که با سرطان بدخیم هم دستوپنجه نرم میکند در پنج سالی که روی تخت بستری شده بود، داستان زندگی خود را به کمک انگشتانی که قابلیت تحرک ندارند مینویسد که در این کتاب آن را مطالعه خواهید کرد. در بخشهایی از این رمان میخوانید: «در سکوتی سنگین که دنیایی از حرف بود یکدیگر را نگاه میکردیم، کاش دستی داشتم تا با نوازشی هرچند مختصر غم را برای لحظهای از کنارش دور کنم و ...».