تاریخ و روایت تاریخی در همه حال مخاطبان خاص خود را دارد، به ویژه زمانی که در هیئت داستانی تخیلی عرضه شود. در سالهای آغازین مشروطیت در ایران رمانهایی نوشته شد که اگرچه ریشه در ادبیات کهن فارسی داشت، به شدت از ادبیات جدید اروپا تأثیر پذیرفته بود. این نوع ادبی که امروزه رمان تاریخی نامیده میشود، از یک منظر ریشه در داستانهای عامیانۀ فارسی نظیر سمک عیار، دارابنامه، اسکندرنامه، ابومسلمنامه، بهمننامه و امثال اینها داشت و از خیل آثار ادب رسمی نیز با شاهنامۀ فردوسی، گرشاسبنامۀ طوسی و برخی کتب تاریخی نظیر تاریخ بیهقی، پیوند میخورد و از سوی دیگر از نظر فرم و تکنیک داستانی شبیه رمانهایی بود که کمی پیشتر از زمان نگارش آنها از زبان فرانسه یا بهندرت از زبان عربی به فارسی برگردانده شده بودند؛ همچون ترجمۀ آثار والتر اسکات، ویکتور هوگو، الکساندر دومای پدر و پسر، از نویسندگان فرانسه و برخی آثار جرجی زیدان مصری. از اینرو رمانهای تاریخی اولیۀ فارسی، اگرچه پیوندی استوار با ادبیات و فرهنگ ایرانی داشتند، ظهورشان در این برهۀ زمانی (سالهای پس از مشروطیت) بهشدت متأثر از ترجمۀ آثار اروپایی بوده است.