به محض پذیرفتن این سخن که «نقد ادبی باید "روش" یا "نظریهای " را طلب کند که به ویژه متناسب با رمزگشایی اثر انسانی در اثر، یعنی معنای آن باشد، خود را در آستانه قلمرو بسیار گستردهای میبینیم که «با تمامی رشتههای دانایی انسانی و نیروی ادراک و فهم انسانی سروکار دارد، هرچند هنوز هم «آنچه برای هرمنوتیک آزمونی مشخصاً حیاتی محسوب میگردد، قلمرو تحقیقات ادبی است، زیرا این تحقیقات به روشنی باتفسیر متون سروکار دارد و بعلاوه متونی که در اینجا تفسیر میشوند، بیش از هر نوع دیگر مسألهساز و پردردسرند.» شاید به همین دلیل هم باشد که برخی پیشنهاد میکنند به جای غرق شدن در دنیای اسطوره و تاریخ آن هم برای نوشتن تاریخ علمِ تاویل! راه دیگری برگزیده شود ؛ گزینش نمونههایی که روشنگر شکلهای متفاوتی از تأویل متون باشند. به نظر این بزرگان بادقت در این نمونهها، هم راه گشوده می شود که انواع گوناگون تأویل متون ، بیشتر و بهتر دانسته شوند و هم خواندن این متونِ پیشنهادی، راهنمایی برای تأویل اموری غیر متنی همچون کنشها ، رویدادها وحالتهارا هم آسانتر میکند.»