لوری کاملا مطمئن است عشق در نگاه اول به جز در فیلم ها وجود ندارد. اما بعد ، او از طریق پنجره اتوبوس تصادفا در یک روز برفی دسامبر ، مردی را می بیند که فورا نظرش را جلب می کند. چشمانشان برق می زند ، لحظه ای جادوی ناب وجود دارد ... و سپس اتوبوس او دور می شود.
مطمئنا آنها برای یافتن دوباره یکدیگر باید دست به دامن سرنوشت شوند ، لوری یک سال را صرف چشم چرانی در هر ایستگاه اتوبوس و کافه در لندن برای او می کند. اما او را پیدا نمی کند. در عوض ، آنها در یک مهمانی کریسمس "دوباره به هم می رسند " ، زمانی که بهترین دوست او سارا با مزاحمت دوست پسر جدیدش را به لوری معرفی می کند. این جک ، همان مرد اتوبوس است. مگر می شود؟
آنچه برای لوری ، سارا و جک دنبال می شود ، ده سال دوستی ، شکستن عشقی ، فرصت های از دست رفته ، جاده های گرفته نشده و سرنوشت های باخته شده است که در سرتاسر اثر بازگویی می شوند. یک روز در دسامبر یک داستان عاشقانه شاد ، دل انگیز و بی نهایت تحریک کننده برای فرار از زندگی های سرد و بی احساس است.
و یادآوری این است که سرنوشت در مسیر رسیدن به خوشبختی چرخش های غیرقابل توصیفی دارد.