این کتاب روایتگر داستانی عاشقانه و اجتماعی از زندگی پر فراز و نشیب دختری به نام ساقی است. دختر جوانی که اکنون در وضعیت مالی نامناسبی به سر می برد و در این دنیا تنها پدرش را دارد که او هم به واسطه بیماری اش و شرایط نابسمان زندگی در یک مرکز درمانی زندگی می کند. ساقی که از اشتباهات گذشته اش پشیمان است، شرایط امروزش را نتیجه ی آن روزها می داند و به تازگی دریافته که درمان پدرش به وجود شخصی وابسته است که در گذشته زندگی شان وجود داشته، فردی که پدرش به خاطر احساس عمیق عذاب وجدان نسبت به او دچار کابوس هایی وحشتناک می شود و اگر ساقی بتواند نشانی از او بیابد قدم بزرگی برای درمان بیماری مرد زندگی اش برداشته است. مشکلاتی که قهرمان داستان این روزها با آن دست به گریبان است، سال ها پیش، هنگامی که در ناز و نعمت به سر می برد، برایش چیزی جز محالات نبود.