وقتی الا لانگفیلد در قطار به شکلی تصادفی صحبت های دو پسر جوان جذاب با دخترانی نوجوان را می شنود، ابتدا اهمیتی به این صحبت ها نمی دهد تا این که درمی یابد پسرهای جوان تازه از زندان آزاد شده اند. روز بعد، او خبری را می شنود مبنی بر این که یکی از دخترها، دختری زیبا با چشمانی سبز به نام آنا بالارد، ناپدید شده است. یک سال از این ماجرا می گذرد و همچنان خبری از آنا نیست. الا به خاطر این که آن روز در قطار نتوانست به دخترها کمکی برساند، احساس عذاب وجدان شدیدی می کند و خودش، تنها کسی نیست که نمی تواند این اتفاق را به فراموشی بسپارد: شخصی برای الا نامه های تهدیدآمیز می فرستد؛ نامه هایی که او را به مرگ تهدید می کنند.