اولگا توکارچوک نویسنده ی اصیل و بی نظیر لهستانی در گریزها سفر را با جستجویی عمیق، درگیری های زندگی، مرگ، حرکت و مهاجرت در هم می آمیزد. قلب شوپن توسط خواهر دلسوزش به صورت مخفیانه به ورشو بازگردانده می شود، زنی باید به سرزمین مادری اش لهستان بازگردد تا معشوقه دوران دبیرستان خود را که دچار بیماری لاعلاجی است مسموم کند . مردی کم کم دچار جنون می شود وقتی که زن و بچه اش حین تعطیلات به طور عجیبی یکدفعه غیبشان می زند و دوباره ناگهان پیدایشان می شود . طی این داستان های درخشان و شخصیت های تخیلی آن، گریزها با زبانی شاعرانه و گاهی آمیخته با طنز کشف می کند که مسافری سرگردان و جسمی در حرکت در فضا و زمان به چه معنی است. ما از مسافر می پرسیم اهل کجایی؟ از کجا می آیی؟ کجا می روی؟
گریزها پاسخی جذاب از طرف یک استاد داستان گو به این پرسش ها است.