رستم بیش از آنکه برای خواص نامی مهم و شایسته ذکر باشد،برای عامه مردم اهمیت و اعتبار داشته است.پس شگرف نیست اگر داستانهای مربوط به رستم بهویژه با آن همه اهمیت و جانانگی پهلوانی و حماسی در فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی ایران در سدههای گذشته بالاخص بعد از دوره صفویه،که دوران رواج افسانههای عامیانه است،در میان مردم گسترش پیدا کند و بعدها که این داستانها به کتابت درمیآید،هسته اولیه نوعی از حماسههای عامیانه یعنی رستمنامهها را تشکیل دهد.
ارتباط و پیوند خاص رستمنامهها با سنن و مواریث ملی و آشنایی بیش و کم مخاطبان فارسیزبان با نشانهها و اشارههای مرتبط با حوادث،بر تاثیر این نوع ادبی و در نتیجه شهرت و محبوبیت آن میافزاید تا آنجا که تا همین اواخر رستمنامه را در کنار دو داستان معروف حسین کرد و امیرارسلان نامدار به عنوان سه اثر عامیانه محبوب طبع ایرانیان قرار میداد.از این سه اثر بیتردید رستمنامه به دلیل تکیه مواریث کهن و فرهنگ ملی و تهییج روح پهلوانی و جوانمردی مطلوب،با طبع و ذوق و نظر فارسیزبانان ارتباط بیشتری داشت و به اصطلاح خواننده یا شنونده با آن راحتتر و خودمانیتر برخورد میکرد.