"گناهکار" رمانی است به قلم "فرشته تات شهدوست"، که داستانی از خشم، غرور، تعصب و گناه را در هم آمیخته و به تصویر می کشد. گناه، این میوه ی به ظاهر زیبا و از درون گندیده، مدام در ذهن آرشام چرخ می زند. او بی توجه در پی به انجام رساندن برنامه های خود پیش می رود و نمی داند که سایه ی سنگین گناه قرار است چه بلایی بر سرش بیاورد. "گناهکار" خود را با حس انتقام و نیروی عشق رو به رو می بیند. چه کسی می تواند در برابر عشق قد علم کند، عشقی که قوی ترین انسان ها را نیز به زانو درآورده است. آرشام تمام زندگی اش را در رویای انتقام سپری کرده و سال هاست که شوق شرورانه ی انتقام، تنها انگیزه ی او برای حرکت کردن و جلو رفتن است. او فکر همه جایش را کرده و با جسارت، ریز به ریز نقشه ی انتقامش را طراحی کرده است. اما یک چیز از دست و ذهن او خارج است و آن حضور دلارام است. دلارامی که قرار است خط بطلانی بر تمام معادلات آرشام باشد.
هرچقدر آرشام سرد و مغرور و بی احساس است و عشق و احساس را امری دست و پا گیر می داند، دلارام گرم و شیرین و احساساتی است. اما این دو نقطه ی مقابل هم، یکجا به هم برمی خورند، جایی که عشق جرقه می زند و گرم و سرد وجود آن ها با هم ترکیب می شود. اما آیا یک جرقه می تواند برای این "گناهکار" که به قلم "فرشته تات شهدوست" خلق شده، کافی باشد و او را رستگار کند، یا اوضاع باید به نحو دیگری رقم بخورد؟