اگرچه پسامدرنیسم با ارائهٔ نظریههای کلنگر و قاعدهپرداز سر جنگ دارد، اما همچنان میتوان با درنظر گرفتن امکان تردید و تنوع رویدادهای تأثیرگذار، دربارهٔ عمومیت بعضی از ویژگیهای فرهنگی سخن گفت که ناشی از پارادایمها و الگوهای دورهای هستند و به قول هگل روح ویژهای به تاریخ و اجزای آن میبخشند. از این دید، تنوع موجود در محصولات هنری سدهٔ بیستم میلادی را میتوان با بحران مشروعیت در دیدگاههای فلسفی دوران همساز و همنوا دانست و عدم تعیّن یا تنوعگرایی در تعریف و تبیینهای ماهیتشناختی را عمدهترین جنبههای مشترکِ آنها قلمداد کرد.