"شیروانی داغ" نمایش نامه ای است به قلم "ایوب آقاخانی" که با اقتباس از نمایش نامه ی "گربه روی شیروانی داغ" از "تنسی ویلیامز" به رشته ی تحریر در آمده است و به کارگردانی خود "آقاخانی" روی صحنه هم رفته است.
داستانی که مخاطب، خود را با آن رو به رو می بیند، داستان جامعه ای خو گرفته به دروغ و ناراستی است. جهانی تهی از عشق که هیچ بهایی به احساسات آدمیزاد نمی دهد. شخصیت های نمایش هر یک در دامی اسیر شده اند که به دست خودشان بنا کرده اند. "بریک"، که شخصیت اصلی داستان است، با از دست دادن صمیمی ترین دوستش، سوگوار شده و اعتیاد به الکل دمار از روزگارش درآورده است. شخصیت او در حال از هم پاشیده شدن است و خودش کرخت و عاری از احساس در سراشیبی سقوط قرار گرفته. در مقابل او "مگی"، زنی است پر شر و شور که طراوت و شوق او برای زندگی، شاید ارمغانی فرادنیایی برای بازگشت "بریک" به زندگی باشد. "مگی" از تمام ذخیره ی اشتیاق و زنانگی خود استفاده می کند تا دوباره هیجان زندگی را به "بریک" برگرداند. اما این رنج که او خود را در آن شوریده و حیران کرده، آیا به ثمر می نشیند؟
آنچه در نمایش "شیروانی داغ"، این چنین "بریک" را می آزارد، حس حقیر بودن و کوچکی در جهان بزرگ می باشد. "بریک" از کوچک بودن و ناتوانی در انجام کاری در این دنیا، زجر می کشد. این حس بیهودگی او را افسرده کرده و از دست رفتن دوست صمیمی اش هم مزید بر علت شده است. باید دید در میان دنیای سردی که "شیروانی داغ" نام دارد، سرنوشت "بریک" و دیگر شخصیت های داستان چه خواهد بود.