روزی پدر جوحا سه تا ماهی خرید؛ یک ماهی کوچک و دو ماهی بزرگ. مادر جوحا ماهی را گرفت و شست و پخت. ماهی های پخته را توی ظرف گذاشت و برد و گذاشت توی سفره.
مادر جوحا به دور و برش نگاه کرد و یواش به پدر جوحا گفت: «بیا تا جوحا نیامده هر سه تا ماهی را بخوریم.»