این کتاب زندگی دختری به نام کاملیا را روایت می کند که برای رسیدن به عشق ممنوعه اش امیر سام و عروس خانواده ی اصلان شدن، مجبور به پذیرش شرایطی خاص می شود؛ شرایطی که بعد از مرگ همسرش در اثر دارویی محرک او را به ترک خانه اش وادار می کند. اما همه چیز عوض می شود هنگامی که کاملیا متوجه می شود فرزند امیرسام را در وجودش می پروراند و بعد خبرهایی به گوش می رسد که مرگ امیر را بیشتر به یک قتل عمد شبیه می کند تا مرگی طبیعی. هر چه که نباشد خانواده ی اصلان از ثروت بالایی برخوردارند و همین ثروت گرگ هایی دندان تیز کرده را در کمین شان قرار می دهد. اما برای پرده برداشته شدن از معماهایی که زندگی کاملیا را دستخوش ناخوشی کرده کسی جز امیرپاشای جوان، برادر کوچک تر امیرسام به کمک او نمی شتابد.
کاملیا راویان متعددی دارد، ماجرا از زاویه دید شخصیت های گوناگون کتاب روایت می شود و در انتها تصویری کامل از وقایع را پیش روی خواننده مجسم می کند.