بادبادک باز، بیانگر رابطۀ رشد روانشناسانۀ قوی از یک پدر و پسر شرقی است؛ پسری که سعی میکند در غرب پدر قدرتمندش جایی مطمئن داشته باشد، در حالی که او کسی نیست که پدر انتظار دارد؛ از سویی دیگر، این رمان به مسائل و مشکلات مهاجران شرقی در کشورهای غربی میپردازد؛ سفیرهای سابق و جراحهای بیکار و اساتید دانشگاه، حالا باید به کارهایی به مراتب سطحیتر و پایینتر از قبل، تن دهند.