بی تردید مسئلة اراده آزاد از مهم ترین و پرچالش ترین مباحث مطرح میان فیلسوفان و متکلمان بوده است. نسبت اختیار و ارادة متعّین یا نامتعّین انسان با اموری چون علم پیشین الهی، قضا، قدرو مشیّت خداوند از یک سو و معناداری آن به رغم وجوب علّی بر آمده از ضرورت های محیطی ، وراثتی، روان شناختی و فیزیولوژیکی از سوی دیگر تهدیدی برای ارادة آزاد به عنوان فصل مقوّم حیات اخلاقی انسان به نظر می آمده است. اثر پیش رو به اجمال ، اما دقتی در خور، به مسئلة دیرپای ارادة آزاد پرداخته و ضمن اشاره به تطوّر تاریخی آن کوشیده است تا راه حلی برای آن ارائه نماید. نویسنده می کوشد تا در نهایت با رهانیدن کنش های انسان از سائق های ضروری بیرونی و پیوند آن به تصمیماتی که مسبوق به علل پیشینی چون امیال نیستند، از اختیار گرایی دفاع نماید و...