سالها پیش، همه فکر میکردند مدرسهی الینگهام، که بنیانگذار آن آلبرت الینگهام نام آکادمی بر آن نهاده بود، یکی از بهترین مدرسههای دنیاست. اما حالا بیشتر مردم به این نتیجه رسیدهاند که این آکادمی یک مدرسه نیست، بلکه یک قتلگاه است. مردم حق دارند چنین فکر کنند. چون شاید بتوان همهی حادثههای عجیب و مرگبار قرن گذشته را بهنحوی توجیه کرد. اما چرا همین چندی پیش، در اواخر دههی دوم قرن بیستویکم، ناگهان دو دانشآموز همان مدرسه، در دو حادثه که ظاهرا هر دو تصادفی بودند، جان خود را از دست میدهند و پس از آن هم خانهی یک خانم استاد دانشگاه آتش میگیرد و او هم در یک حادثهی تصادفی میمیرد؟! حالا حتی برخی از دانشآموزان جوان مدرسه هم کمکم به این نتیجه میرسند که واقعا این مدرسه نفرینشده است. تنها یک نفر با قاطعیت اعتقاد دارد که همهی این حرفها خرافاتی بیش نیستند؛ اصلا تصادفی در کار نبوده است و هر سه نفر به قتل رسیدهاند. او کسی نیست بهجز استیوی بل، یکی از دانشآموزان همین مدرسه. استیوی نه شرلوک هُلمز است، نه هرکول پوآرو و نه خانم مارپل. این را خودش هم میداند. اما او تنها هجده سال دارد. استیوی تاکنون توانسته پاسخ معماهای برخی از وقایع عجیب و مرموز قرن گذشته را در مدرسهی الینگهام بیابد. اما آیا استیوی، این کارآگاه جوان ما، سرانجام خواهد توانست پرده از تمام رازهای پیچیدهی گذشته و حال مدرسهی الینگهام بردارد؟ پاسخ تمام این معماها را در جلد سوم این سهگانهی جذاب که هماکنون در دست دارید، خواهید یافت.