زن: اندرو، مطمئن نیستم که متوجه این موضوع بشی. گذرنامهت لغو شده. تو هیچ سندی نداری تا وقتی که به جایی یا چیزی ملحق بشی، یه چیزی رو امضا کنی. این سوال نیست که میگی میتونم برم، سوال اینه که تو وجود نداری.
مرد: ما امتحان کنیم و یه پاسپورت روسی برات بگیریم؟
اندرو: روسها بیشتر از ما فاسدن. اگه قرار بود من شهروند روسیه باشم یه...
مرد: اما تو میتونی اینجا بمونی، تحت حفاظت ما.
اندرو: تحت کنترل شما؟
مرد: بله.
اندرو: اما نمیدونم شما کی هستین.
زن: ناشناسی نوعی تجمله که به صاحبان قدرت داده میشه... تو نمیدونی که چه کسی واقعا مهمه و اونها رو اینطوری نگه میدارن.