به نظر من هر کسی، دستکم به دو دلیل ساده، باید کمی فلسفه بخواند:
نخست اینکه بدون فسفه نمیتوانیم معنای دنیایی را که در آن زندگی میکنیم بفهمیم. فلسفه بهترین آموزش زندگی است و حتی از تاریخ و علوم انسانی نیز بهتر است. چرا؟ خیلی ساده است. چون همهٔ اندیشهها و باورها و ارزشهای ما، خواه بدانیم خواه ندانیم، در درون الگوهایی از جهان قرار گرفته و معنا یافتهاند که در طول تاریخ فکری بشر ایجاد شدهاند و بنابراین درک گستره و منطق و پیامدهای آنها نیازمند درک این الگوهاست.
دوم اینکه آشنایی با متون اصلی فلسفه، علاوه بر این که ما را به درک خویشتن و دیگران قادر میسازد، کمکمان میکند تا بهتر و آزادتر زندگی کنیم. همانطور که بسیاری از اندیشمندان معاصر گفتهاند: فلسفه بازیچه نیست و هدف آن حتی درک بهتر دنیا و جایگاه ما در آن نیز نیست، بلکه گاهی فقط «جان به در بردن» است. فلسفه است که توان پیروزی بر ترسهایی را به ما میدهد که میتوانند ما را در زندگی فلج کنند. و اشتباه است که بپنداریم چیزهایی همچون روانشناسی مدرن میتوانند جایگزین آن شوند. فلسفه یعنی یادگیری زیستن، یادگیری نترسیدن از چهرههای مختلف مرگ؛ یا به زبان سادهتر، یادگیری پیروزی بر ابتذال زندگی روزمره، یعنی ملال و حس گذر زمان اینها انگیزهای نخست مکاتب یونان باستان بودند. پیام آنها باید گوش شنوایی بیابد، چون برخلاف آنچه در تاریخ و علوم انسانی رخ میدهد، فیلسوفان گذشته در زمان حال با ما سخن میگویند. و این چیزی است که سزاوار تأمل و تفکر است.
کتابهای بسیاری دربارهٔ تاریخ فلسفه نوشته شدهاند و برخی از آنها عالیاند، ولی حتی بهترینشان هم برای کسی که دانشگاه را پشت سر گذاشته و مسلماً برای کسانی که هنوز وارد دانشگاه نشدهاند خشک و کسالتبار است. من کوشیدهام متنی را به رشتهٔ تحریر درآورم که میخواهد تا جایی که ممکن است ساده و روشن باشد، ولی غنا و عمق اندیشههای فلسفی را نادیده نگیرد. هدف من تنها چشاندن مزهٔ فلسفه و ارائهٔ شرحی سطحی یا مطالعهای متأثر از روندهای مردمپسند نیست، بلکه میخواهم این اندیشهها را در تمامیتشان به نمایش بگذارم تا دو نیاز را برآورده کنم: نیاز بزرگسالی که میخواهد بداند موضوع فلسفه چیست ولی الزاماً نمیخواهد از این فراتر رود، و نیاز جوانی که امیدوار است در نهایت مطالعات خود را ادامه دهد ولی هنوز از دانشی که برای شروع مطالعهٔ آثار پیچیدهٔ این نویسندگان ضروری است، بیبهتر است.
«لوک فری»