بدترین قصههای دنیا اونایی هستند که از زبون حیوانات نقل میشن. قصههای پندآموزی که پُر از واق واق سگ و عَرعَر خَر هستند.
من که از همون بچگی از دیدن رابین هود به شکل روباه و هملت به شکل شیر حالم به هم میخورد. قصه خاله پیرزن و چله زمستون هم به نظرم بدترین قصهای بود که ننه بزرگم برامون تعریف میکرد.
از همه ناجورتر کتاب «قلعه حیوانات» اون یارو جُرج اوروله. به نظر من باید تمام نسخههاش رو بسوزونند. چون توهین به شعور انسانیه، دست کم گرفتن مخاطبه. کلاهبرداری تو روزِ روشنه...