برای برخورد با زورگوها هزاران توصیه ی جورواجور داریم، اما یکی از عجیب ترین آن ها می تواند چپاندن یک مرغ خام توی کمد شخص زورگو باشد؛ آن هم طوری که هیچ کس نبیند و آن مرغ هم به طرز اسرارآمیزی غیبش بزند! سل به خودش افتخار می کند، چرا؟ خب، چون توی شعبده بازی رودست ندارد، ولی برای انجام این تردستی به استعدادی تکیه می کند که هیچ کس فکرش را هم نمی کند... هیچ کس به جز گبی که هیچ ترفند و حق های از چشم های تیزبینش مخفی نمی ماند؛ حالا گبی هم می تواند این کارها را بدون هیچ زحمتی انجام دهد. سل دیگر مطمئن است که همکار خوبی پیدا کرده است.
اما، فقط یک مشکل وجود دارد:
اگر آن ها با استفاده از این قدرت فضا و زمان را دستکاری کنند، چه؟