دغدغۀ اصلی کتاب «بدن هرگز دروغ نمیگوید»، بررسی تأثیراتیست که انکار هیجانهای قوی و واقعی بر بدن ما میگذارد. چنین انکاری، بیشتر به نام اصول اخلاقی بر ما تحمیل میشود. آلیس میلر پس از سالها تحقیق و تجربهٔ عملی در روانکاوی به این باور رسیده است که افرادی که در کودکی آزار دیدهاند تنها زمانی میتوانند فرمان چهارم (پدر و مادرت را حرمت بگذار) از ده فرمانی را که از جانب یهوه بر موسی در کوه سینا وحی شد انجام دهند که از احساسات واقعی خود فاصله بگیرند و این احساسات را بهشدت سرکوب کنند. این افراد نمیتوانند پدر و مادر خود را دوست داشته باشند و به آنها احترام بگذارند چراکه هنوز ناخودآگاه از آنها میترسند؛ آنها هرچقدر هم که تلاش کنند نمیتوانند رابطهای راحت و مطمئن با والدین خود برقرار کنند. از این روست که در روابطی که در آیندهشان به وجود میآید نوعی وابستگی بیمارگونه ــ یعنی مخلوطی از ترس و اطاعت از سر وظیفه ــ در کار خواهد بود که نمیتوان آن را عشق یا دوست داشتن نامید، چراکه بدن هرگز دروغ نمیگوید!
آلیس میلر در بدن هرگز دروغ نمیگوید پرده از چنین سؤتفاهمهایی برمیدارد؛ سؤتفاهمهایی که از قانونهای روان-زیستشناختی نشأت میگیرند که مدعاهای اخلاقی مدتهای مدید آن را پنهان نگه داشته بود.