این کتاب مجموعۀ بیست و یک داستانِ کوتاهِ کوتاه نوشتهشده به سال 1346 شمسی به قلم سودابه فضایلی است. سبک و متد منحصر به فردِ این اثر، آن را به نخستین نمونههای داستان کوتاهِ مدرن فارسی تبدیل کرده است. در بخشی از داستان کوتاهِ «رطیل» میخوانیم: «روی خاک نشستم، میدونستم که همین الان باران شروع میشه. سعی کردم به اولین عابر فکر کنم، رد شد، چقدر سایه داشت، یه چیزی ازش جدا شد و روی خاک افتاد، ولی خودش نفهمید، چونکه چشاش روی سایهش میخ شده بود. با دستم توی خاک چرخیدم و جاموندۀ اونو پیدا کردم: یک پا بود، پای یکی از سایههای مرده. میخواستم بدوم و پاشو بهش برگردونم، آخه اگه خودشو تو آینه نگاه میکرد با یک سایۀ یکپا، حتماً از غصه کلافه میشد.»