در این کتاب سعی شده تا ضمن ارائه تصویری کلی از وضعیت جامعه شناسی به لحاظ آموزشی و پژوهشی در ایران، فرایند تبدیل وضعیت بهنجار جامعه شناسی به نابهنجار نشان داده شود. در اثر تحولات اجتماعی و ساختاری ایران در چند دهه گذشته و به طور خاص بعد از انقلاب اسلامی که سیاست فراگیری آموزش عالی اصل شده بود، جامعه شناسی به یکی از رشته های فراگیر از نظر سازمانی، و پرطرفدار در نزد دانشجویان، محققان و منتقدان تبدیل شده است. اهمیت اجتماعی و روشنفکری این رشته، زمینه توسعه هرچه بیشتر آن را فراهم کرده است. توسعه فراگیر سازمانی، افزایش متخصصان، فارغ التحصیلان و صاحب نظران، و به کارگیری نظام های مفهومی، نظری و روشی در حل مشکلات اجتماعی در ایران معاصر به مفید و مؤثر بودن این رشته انجامیده؛ ولی منشأ نابسامانی جدیدی برای آن نیز شده است که از این نابسامانی با عنوان «بی کانونی شدن جامعه شناسی در ایران» یاد کرده ام. بی کانونی جامعه شناسی در فرایند توسعه کمی ظهور کرده است و می تواند منشأ بحرانهای مفهومی، نظری، روشی و درنهایت بحران مشروعیت جامعه شناسی شود.