من اصلا دلم نمی خواست یک شوهر معمولی داشته باشم.واقعیتش دلم می خواست یک شوهر خفنی می داشتم ، خیلی خفن. یک شوهری که به هر دوست و آشنایی می گفتم دهانش عین دهان تمساح موقع خوردن گراز باز می شد.مثلا وقتی گوشی تلفن دستم است بعد از گفتن کلی اراجیف به پشت خطی در عین بی تفاوتی بگویم:«راستی فلانی خبر داری من هم شوهر کردم؟» و آن پشت خط تلفنی بگوید :« ا جدی ؟ با کی؟» و وقتی من نامش را می گویم از پشت تلفن از روی صدای وارفته اش قیافه پیچ خورده اش را حدس بزنم و تا ته جیگرم خنک شود.