انســان -آن گونه که من خود و جهان پیرامونــم را تجربه می کنم- خود را آزاد کرده؛ آن هم به نحــو هراس انگیز و نفسگیر. مذهــب و هنر را به دلایل احساســاتی، زنده نگاه داشــته اند، به عنوان نوعی ادای احترام قراردادی به گذشته یا از روی نگرانی ای خیرخواهانه برای اوقات فراغت شــهروندانی که به نحوی روزافزون عصبی هســتند. من هنوز در حال اعلان نظر ذهنی خود هســتم. امیدوارم و متقاعد شــده ام که دیگران نظراتی متوازن تر و بــه ظاهر عینی تــر دارند. اکنون اگر مــن همۀ این عوامل نامیمون را در نظر بگیرم و باز هم بر آن سر باشم که علی رغم همۀ این چیزها می خواهم به پدیــد آوردن هنر ادامه دهم، تنها به خاطر یک دلیل بسیار ساده است. (من هیچ ملاحظۀ صرفا مادی را در نظر نخواهم گرفت.)