کتاب حاضر دربردارندة مجموعه داستانهای کوتاه فارسی با موضوعات مختلف است. عنوان داستانها عبارتند از: «افسانة مغولی»، «کافه صحرایی»، «نگذار دستهایم بسوزند»، «میان باران»، «کنار ساحل انزلی»، «آمده بودی برای مردن» و «درخت نفرین». داستان «میان باران» ماجرای مردی است که با همة جهان احساس بیگانگی میکند. او عاشق باران و تنهایی است. گاهی نسبت به زنش «فریبا» بی اهمیت است و گاهی عاشق وی میشود. او به دلیل علاقه به تنهایی حتی از بچّههایش فاصله میگیرد و سرانجام در میان دلواپسی همسر و بچّههایش، آنها را ترک میکند. بعد از سه سال دوباره بازمیگردد و با دوربین، خانة قبلیاش را زیر نظر میگیرد. فریبا ازدواج کرده و بچّهها او را فراموش کردهاند. مرد با خلق و خوی قدیمی، فقط به نظاره کردن آنها دلخوش است.