این که موجودی بسیار کوچکتر از کوچکترین سلولها، موجودی نه کاملاً جاندار و نه کاملاً بیجان که بهتنهایی و بدون استفاده از امکانات سلول میزبان قادر به زندگی مستقل نیست، سیارهای به بزرگی زمین را به گروگان بگیرد، میلیونها نفر را در تمام قارههای جهان بیمار کند و هزاران نفر را به کام مرگ بفرستد، اقتصاد جهانی را در هم بشکند و فیلسوفان را به تردید وادارد که آیا نسبت دگرگونشدهٔ انسان با جهان و با جامعه اصلاً به شکل نخست باز خواهد گشت یا نه، شبیه طرح جسورانهای برای یک فیلم علمی-تخیلی به نظر میرسد. تا همین یک سال پیش باور کردن این حجم از تخیل آسان نبود. اما اکنون کافی است نگاهی به جهان پیرامون بیندازیم و دریابیم که این کابوس نهتنها محقق شده است بلکه خود ما نیز در آن نقش داریم. داستان کمی شبیه به رمان مسخ کافکا آغاز شد: یک روز صبح که از خواب آشفتهای بیدار شدیم دیدیم در جهانی به سر میبریم که آن را نمیشناسیم، در سیارهای که ظاهراً دیگر از آنِ ما نیست، در سیارهٔ ویروسها!
کارل زیمر از برجستهترین روزنامهنگاران علم در جهان است. در نیویورک تایمزو نشریات دیگر در زمینهٔ علوم زیستی و تکامل جانداران مینویسد و مشتاق است بداند که دانشمندان چگونه به شناخت ما از طبیعت و خودمان میافزایند. او بارها برندهٔ جایزههای معتبر در روزنامهنگاری علمی شده و تاکنون چهارده کتاب منتشر کرده است، ازجمله دریاکنار: تکامل کلان و دگرگونی حیات (۱۹۹۸)، انگلشاه (۲۰۰۰)، تکامل: معنابخشی به حیات (۲۰۱۱)، و لبخندش به مادرش رفته (۲۰۱۸).