سقوط یک به یک دیکتاتورها در خاورمیانه شاید همان چیزی باشد که سال ۸۷ وقتی مشغول نوشتن این رمان بودم به نظرم نمی آمد این قدر دومینووار و پرشور ادامه پیدا کند، سیر سقوطی که از فروپاشی دیکتاتوری صدام آغاز شد.
روایت عراقی یی که سال ها در ایران زیسته و حالا از خلال یادداشت های روزانه اش، خواننده همراه او وارد عراق می شود، درست در لحظه ای که سربازان امریکایی بغداد را فتح کرده اند و طناب به گردن مجسمه ی صدام انداخته اند و آخرین نشانه ی اقتدار او را پایین می کشند. قیصری با اشاره به این طناب کشی می گوید: "این جا هم جنگ ایران و عراق و آدم هایی که درگیرش بودند و خاطرات تلخی را همراه خودشان می کشند، هستند. در واقع راوی من عراقی یی است که برای تحصیل به ایران آمده و بعد در لحظه ی سقوط دیکتاتور دوباره به عراق بازگشته است و ما از خلال دفترچه یادداشت های او به مرور به همه ی لحظه های دشوار زندگی او، جنگ و آوارگی و مهاجرت می رسیم. به هرحال این رمان با کارهای دیگرم که درباره ی جنگ نوشته ام تفاوت هایی دارد. اول این که جغرافیای آن در عراق می گذرد و دوم این که زمان آن نیز بعد از پایان جنگ را در برمی گیرد.