زبان در گفتارم حکایی نیست، آغاز و پایانش نیست؛ مشقی رج زده نیست، نتیجهای بهبار نمیآورد؛ سیاه مشقی هم نیست تا بتوان از لابهلای خطوط آن چیز انگولکی دیگر به حدس و گمان دریافت. دلی کسی را خوش یا ناخوش نمیکند و همه چیز در جهان حتا عشق، چرا، خوردنی است. در تاریخ سعی بلیغ انجام پذیرفته و هم و غم بر آن بوده است که عشقخواری را چیزی دیگر جلوه بدهند. آذرخش ناخنی فکر کن در مورد شخص خودت اگر انصاف داشته باشی…