اگر اثر ادبی جزیی از جهانِ ویژه ی ادبی به شمار می آید، پس می توان نتیجه گرفت که هر اثر ادبی به مثابه ی یک (من- غیر) همواره در ارتباط با «غیر»ی عظیم است. لحن و آوایِ «غیرِ» عظیم، در فضایِ ادبی، نویسنده را در موقعیت ویژه ای قرار می دهد که نویسنده از طریق آن در گستره ی علوم انسانی، با جهت گیری به جهان ادبی، نسبت به سایر علوم حساس می شود. این به معنای استقرار نویسنده در میان علامتِ نقل قول نیز می تواند محسوب شود. بر این اساس لحنِ «غیرِ»عظیم که از درون فضای ادبی به طرف اثر ادبی سرازیر می شود، در واقعِ روح مناسبات میان مکان های انتظام یافته (قصه ها) و مکانِ منتظم دیگر (قصه) است. به عبارت دیگر لحنِ «غیرِ»عظیم آوای نویسنده نیست، بلکه آوایی است که از یک سو پایان ناپذیری نوشتار را به نویسنده (مؤلف) یادآور می شود و از سوی دیگر او را در انتزاع اثر از جریان پایان ناپذیرِ نوشتار یاری می دهد.