کتاب " قهرمانان و گورها " اثر "ارنستو ساباتو"، رماننویس، منتقد ادبی و مبارز سیاسی آرژانتینی است. این کتاب در زمان انتشار، برندهی جایزهی بهترین کتاب خارجی در فرانسه شد. ماجرای کتاب در سالهای دههی 1950 میگذرد؛ وقتی این کشور به لحاظ اجتماعی و سیاسی دوران آشفتهای را میگذراند.
داستان ماجرای آلهخاندرا دختری زیبا از یک خاندان ممتاز آرژانتینی و سه مردی است که زندگیشان با او گره خورده: پدرش فرناندو که مهمترین دغدغههای ذهنیاش نابینایان، شرارت و آلهخاندرا هستند. مارتین که عاشق اوست و برونو یک فیلسوف و نویسنده که دوست خانوادگی آنهاست. این رمان قصهی انسان اسیر سرنوشت را بیان میکند و با موضوعش ذهن مخاطب را بهشدت به چالش میکشد.
کتاب " قهرمانان و گورها " با ترجمهی "مصطفی مفیدی" منتشر شده است. در مقدمهی این کتاب آمده است: تحقیقات اولیه نشان داد که میرادور قدیمی که آلهخاندرا بهعنوان اتاقخواب از آن استفاده میکرد توسط خود آلهخاندرا از درون قفل شده بود. سپس (گرچه با استنتاج منطقی نمیشد تعیین کرد که چه مدتی سپری گشته بود) پدرش را با چهار گلوله یک هفتتیر کالیبر 8 کشت و در پایان به همه جا بنزین پاشید و میرادور را به آتش کشید. این واقعهی غمانگیز که بوئنوسآیرس را تکان داد ـ آخر این خاندان قدیمی خاندانی بسیار سرشناس بود ـ در ابتدا معلول یک حملهی ناگهانی جنون به نظر رسید. ولی اکنون عنصر تازهای وارد تصویر شده است که بازسازی اولیه حوادث را تغییر میدهد. گزارش عجیبوغریب موسوم به «گزارش دربارهی نابینایان» که فرناندو بیدال پیشنویس آن را در همان شب مرگش به پایان رساند، در آپارتمان بیا دهبوتو که با نام مستعار در آن به سر میبرد کشف شد. اشخاصی که آن را بررسی کردند تأیید میکنند که دستنوشته متعلق به یک آدم پارانویاک است. با اینهمه به نظر میرسید این دستنوشته به حال تفسیرهایی مفید است که انگیزههای جنایت را اندکی روشن میکنند و از اعتبار این فرضیه که این عمل ناشی از جنون بوده است به نفع توجیه بدخواهانهتر و ابهامآمیزتری میکاهند.