این نمایشنامه از "ناظم حکمت "طرح دیگری است از قصه "شیرین و فرهاد" که مضمون اصلی آن از این قرار است" :شیرین که خواهر کوچکتر "مهمنه بانو "(سلطان شهر) است به "فرهاد "که نقاش قصر آنهاست، دل میبازد . "فرهاد "نیز دلباخته شیرین میشود .دایه شیرین، "مهمنه بانو "را از این دلباختگی آگاه میکند" .مهمنه بانو "خود نیز عاشق "فرهاد "است . اما او خواهر خود را بسیار دوست دارد ، از این رو، بین عشق به خواهر و عشق به فرهاد در میماند .سرانجام، خشمی از درماندگی بین دو عشق در او پدید آمده بر فرهاد فرود میآید و تصمیم میگیرد او را در راه کاری غیر ممکن قرار داده نابودش سازد. بر این اساس، چنین پیشنهاد میکند که شیرین را به این شرط به فرهاد بدهد که او بتواند از میان کوه به شهر آب برساند . فرهاد شرط او را میپذیرد و با عشق به شیرین به حفر کوه و صخره مشغول میشود .به تدریج، عشق فرهاد به شیرین به هدف دیگری مبدل میشود که همانا حفر بیشتر کوه است .زمانی بر این منوال سپری میشود .در این میان "مهمنه بانو "مرده است و مشکلی برای ازدواج شیرین و فرهاد وجود ندارد، اما فرهاد همچنان هدف خود را دنبال میکند و سرانجام، آب به شهر سرازیر میسازد و در پایان، در میان بازوان شیرین جان میسپارد .