یکساله بودم...پس از فوت پدرم-کرا با کجاوه از شیراز به تهران آورد.در راه سالک بزرگی طرف راست صورتم را گرفت و زخمش رفته رفته زیاد شده تا بالای ابروانم آمد.به طوری که پرده چشمم بسته شده بود.گویا مادرم در زی راه اصفهان یا جای دیگر به دکتری مراجعه میکند..