نیما خود محصول مدرنیته بود، ازدل کوهستان یوش سنتی برخاسته و به مدرنترین مدرسهی کشور خود (سن لویی) راه یافته بود. با زبان فرانسه و ادبیات جهان آشنا شده بود. با مدرنیسم رو در رو ایستاده بود، و پس از اندکی تامل و تقابل آن را پذیرفته بود. او که در بستر اجتماعی استبدادستیز و مشروطه خواه بالیده بود، اکنون خود را در پهنهی جهانی متحول میدید که متفکرانی چون گالیله و کپلر، داروین، فروید، آینشتاین، مارکس و نیچه اساس دانش و فلسفه را در آن لرزانده بودند. نیما به زودی با حربهی تجدد خواهی خود به جنگ سنتی رفت که بیش از هزار سال شاعران پارسی گو را هدایت کرده بود. او به خوبی دریافته بود که در یک جامعهی در حال گذار از سنت به تجدد زندگی میکند و این شرط از شعر و نثر و به طور کلی از هنر زمان او توقع خاصی دارد.