محمود کیانوش، شاعر، داستان نویس، و منتقد ادبی، در معرّفی داستان بلند «حرف و سکوت» که عنوان فرعی آن «دراز گویی یک دیوانه در یک داستان کوتاه» است، می گوید: «این داستان را در سوّمین سال اقامتم در انگلستان، در فاصلۀ 5 فروردین تا 30 تیر ماه 1357 نوشتم و در سفری کوتاه به وطن در مهر ماه 1358 آن را در تهران چاپ و منتشر کردم. «در ظاهر» محیط داستان ایران است و آدمهای داستان ایرانی و زمان آن عهد سلطۀ قدرت است با استفاده از جهل اکثریت مطیع و سرکوب اقلیت آگاه معترض، و «در باطن» روایت حال انسان پرسندۀ جویندۀ ناخرسند از کجرویهای آدمیزاد در جامعۀ محکوم به اطاعت از جهل در خطّ ناروایی در هر زمانی در هر جای زمین است. و روایت حال این طور شروع می شود: «خیلی از شما معذرت می خواهم که حرف می زنم. می دانم که انتظارش را نداشتید. ولی باور بفرمایید که ابدا قصد بی حرمتی یا مزاحمت ندارم. آنها در مورد شما اشتباه کرده اند. اگر یک جو شعور داشتند و از نوک دماغشان آن طرف ترها را دیده بودند، می فهمیدند که هر کس خلق و خویی دارد. مثلا شما دلتان نمی خواهد حرف بزنید. خوب، به کسی چه مربوط است...» و از اینجا روایت «حرف» و «سکوت» آغاز می شود.