عدالت واکنشِ انسانی است به مازادی در واقعیت، خواه آنگاه که این واقعیت هنوز نظمی نیافته بود و خواه اکنون که نظمی یافته است و نظماش مالکان و مجریانی دارد. این واکنش، چنانکه ریکور نشان میدهد، نخستینبار در یک فریاد انزجار نمایان میشود، فریادی که میگوید: «این عادلانه نیست». با شروع از این «فریاد انزجار»، ریکور بحث خود را چنین پیشبینی میکند: «آیا در چنین انزجاریْ توقعی صریح را تشخیص نمیدهیم، توقع از کلامی که «قانون» نام دارد و فاصلهای عادلانه را در دل واقعیت خلق خواهد کرد» تا به مازاد درون آن ـ بیعدالتی ـ پاسخ گوید؟
علاوه بر «فاصلهی عادلانه»، ریکور از لزوم «میانجیگری یک طرف ثالث» ـ برای داوری ـ و همچنین لزوم «بیطرفی» این طرف ثالث نسبت به واقعیت، برای تحقق «عدالت»ی که «انزجار ما از همان آغازِ وجود اجتماعیمان ما را در امتداد مسیر تحقق آن به پیش رانده است» بحث میکند