مردن آسانتر از دوست داشتن است روایت مردگانیست که در کوشکی قدیمی گرد آمدهاند و ماجراهای زندگی خود و زمانهشان را بازمیگویند؛ روایت انسانهایی که شرمگینانه و منفعلانه از ابراز عشقشان به یکدیگر، و بنابراین از هر گونه شکل دادن به رابطهای سالم و نشاطبخش عاجزند و این عجز ناشی از شرم که ریشه در سنتهای فرهنگی و اجتماعی عجینشده با وجود آدمی دارد، چندان ایشان را در چنبرهٔ خود گرفته است که حتی پس از مرگ نیز رهایشان نمیکند: میمیرند و سخن دل را نهفقط به معشوق، که حتی به خود نیز بازنمیگویند. در پسزمینهٔ عجز این آدمها در ابراز عشق و ایجاد ارتباط عاطفی با یکدیگر، با دورهای پرآشوب و کوتاه از تاریخ ترکیه در اواخر دوران امپراتوری عثمانی آشنا میشویم؛ به سعی دولتهای بزرگ دنیا و مخالفان داخلی زوال امپراتوری که از درون به انحطاط رسیده نزدیک است و این نقطهٔ آغاز جنگیست که حاصل آن چیزی نیست مگر فلاکت و تحقیر آدمیان و گسیختگی اجتماعی و سیاسی و تجزیهٔ امپراتوری.