فکر می کنم وقتی عاشق مادرت شدم ، یک دختربچه بودم. از متنفر نباش که می گویم "زو" اسمی بود که عاشقش بودم. "زو برایم مثل آهنگ بود ، مثل ترانه هایی که روی صحنه می خواند تا لبخند روی چهره ات بیاورد و گاهی هم گریه. ولی بیشتر وقت ها لبخند بود..