یکی از مناقشات تاریخی بزرگ در فلسفه توصیفی بود که برتراند راسل برای ستیز ایدئولوژیکی میان عقل گرایان و تجربه گرایان برگزید، یعنی ستیز میان عقل و تجربه در مقام منابع شناخت و تصورات یا اندیشه ها. ولی ر. ا. وولهاوس در این تحقیق درباره تجربه گرایان چندان دل مشغول توجیه این برچسب های قراردادی در خصوص مطرح کردن اندیشه های فلسفی حاکم نیست و این اجازه را می دهد که آن اندیشه ها خود از جانب خویش سخن بگویند. نویسنده با قرار دادن فیلسوفان تجربه گرا در بستر فرهنگی معاصرشان رویکردهای متنوع آنان به فلسفه را می آزماید. او در وهله نخست بر روی شخصیتهای اصلی – بیکن، هابز، لاک، بارکلی و هیوم – تمرکز می کند اما از فیلسوف فرانسوی به ناحق مورد غفلت قرار گرفته، پی یر گاساندی نیز بحث می کند و فصلی را به “انجمن سلطنتی لندن برای بهبود دانش طبیعی” اختصاص میدهد که در دهه ۱۶۶۰ بنیاد شد. او، در حالی که بر روی سهم آنها در فلسفه نوین قرن هفدهم تمرکز می کند، که در وهله نخست به بحث از طبیعت شناخت و علم تجربی می پرداخت، جنبههای اخلاقی و سیاسی کار آنان را نیز برجسته می کند و بر اهمیت اندیشه های آنان برای تفکر قرن بیستم تأکید می ورزد.