حیوان نه نفی می داند و نه گسست و مدام در پیوستار حیات به سر می برد. هر حیوان چنان در دنیاست که قطره در دریا. حیوان نمی داند اجازه عبور از دروازه حقیقت را ندارد و هم ازین رو اهمیتی به دروازه نمی دهد. هر کجا حصاری بگذاریم و مرزی تعیین کنیم، حیوان، این یگانه قانون شکن حقیقی»، از آن خواهد گذشت. در حقیقت دروازه فقط برای کسی معنا دارد که اجازه عبور از آن را نداشته باشد. حیوان راه فرار خود را درست در همانجایی می یابد که انگار هیچ راه فراری در کار نیست. و چه بسا در این راه چیز دیگری نیز بیابد. آیا این چیز دیگر آزادی است؟