کلانشهرها را میتوان نامکانهای بزرگ دانست. کمکم همة کلانشهرها دارند نامکان میشوند. نامکان یک معناست اما معنایی که جهتگیری نمادین و قطبنمایش به هیچ جهتی ما را هدایت نمیکند. قبلهاش خودش است. کلانشهر «جهانشهر» را نمایندگی میکند. مکان جایی است که هویت دارد اما نامکان فاقد هویت و نمایندگی تاریخی-فرهنگی است. اصفهان یک مکان است اما لندن یک جهانشهر و نامکان است. به گفتة خانم ساسکیا ساسن، شهرشناس معروف، شهر جهانی با جهانشهر فرق میکند. خیلی از شهرها میتوانند جهانی باشند اما جهانشهر نیستند. جهانشهر به شهرهایی گفته میشود که مرکز ثقل مبادلات و معاملات و بدهبستانهای جهانیاند مثل لندن، پاریس، توکیو، نیویورک. اما شهر جهانی شهری است که هرچند در آن بسیاری از مهاجران و قومیتها هستند و بسیاری شبکههای ارتباطی شکل گرفته است، اما مرکز ثقل جهان نیستند گرچه جهانی شدهاند. در ایران میتوان گفت مشهد و تهران شهرهای جهانیاند اما جهانشهر نیستند. این شهرهای جهانی که در آنها فرودگاهها و بزرگراهها و سوپرمارکتها و مگامالها و سازمانهای فاقد هویت جهانی شکل میگیرد، کمکم نامکان میشوند. نامکانها جاهایی هستند که شکلی از روابط اجتماعی خاص در آنجا بهوجود میآید. نامکانها بیمعنا نیستند اما بیهویتاند؛ یعنی خیلی امر محلی و هویت محلی را در آنجا نمیتوان دید.
کلانشهر شکلی است که شهرها در دهههای اخیر در جامعة ما درحال تجربه کردن آن هستند. این شکل در همة شهرها هست، حتی در شهرهای متوسط یا کوچک. درون هر شهری، کلانشهرهایی هست و درون همة کلانشهرها هم شهرهایی وجود دارد. کلانشهرها موقعیتهای نامکانشدة درون شهرها هستند. شهرهایی که جمعیتشان بیش از یک میلیون نفر است، بیشتر مساعد گسترش نامکانشدگی و نامکانها هستند. از اینرو، این شهرها را کلانشهر مینامند. چیزی که موقعیت کلانشهرها را مسئلهمند میسازد، همین نامکانشدن و گسترش نامکانبودگی در روح شهر است. تلاش من در این کتاب این است تا روایتهای تحلیلی از این مسئلهمندیهای شهر و کلانشهر ارائه دهم.