قرن ۲۱ در پرتو نیروی انفجاری رشدی تصاعدی جهشی داشته برابر ۲۰۰۰۰ سال با موازین کنونی، و در چنین شرایطی سازمان ها گریزی از بازتعریف خود در آن ندارند؛ تندتر از هر زمانی... من در این کتاب از گذران مان در یکی از مهم ترین چرخش های تاریخی گفته ام؛ شاید بی سابقه ترین چرخش از زمان کلید خوردن انقلاب چاپ در اروپا و هموار شدن راه نهضت اصلاح دینی... سه نیروی بزرگ در زمین، عظیم تر از هر نیرویی تاکنون فناوری، جهانی شدن و تغییر آب و هواــــ شتابی ناگهانی گرفته اند و در نتیجه ی آن وجوهی پرشمار از جوامع مان، فضاهای کار و حرفه مان، و اصلا حوزه های ژئوپلیتیک مان، در حال جابجایی اند و بی شک محتاج بازاندیشی. با لحاظ فراوانی جمعیت زمین و چندین برابر شدن تأثیرات فردی بر آن، «قدرت جمعی» ما، چنانچه در چارچوب اهدافی درست مهار و هدایت شود، می تواند تا حدی باورنکردنی سازنده باشد و راهگشا. همین قدرت اما چنانچه بی مهار باشد و بی اعتنا به قیود اخلاقی لازمه ی حفاظت از محیط زیست، چه بسا به نیرویی ویرانگر، در قد و قامتی باورنکردنی، مبدل شود. این همان رخدادی است که اینک درگیر آن هستیم! هر گام مان در هر روز بسان رقصی است در میانه ی توفانی مهاجم در شرایط شتاب همگام و همگاه بازار، مام طبیعت و فناوری... بالیدن در چنین شرایطی راهی بیش ندارد و آن جستن، یافتن و ساختن «چشم» خودمان در آن است. «چشم» توفان همگام و همراه توفان می تازد، از آن جان و نیرو می گیرد، و در عین حال لنگر و پناهی ثابت و ایمن در دل آن می سازد. هم پویاست و هم با ثبات؛ همانگونه که ما باید باشیم... امید که این کتاب مایه الهامی برایتان باشد برای «درنگی در شتاب» و عصای دست تان تا مقصد.
غصه ی دیر کردن را هم نخورید!