رمان بیداری، بهدور از نمادهای بیدارگرانۀ انقلابی، قصۀ زنی معمولی است که خردهرؤیاهایی دارد و سر سوزن ذوقی، از رفاه زندگی زناشویی دلزده است، با ملال روزمرهاش میجنگد، درکی از موهبت مادری و شکوهِ همسرداری ندارد، به سنتها پشت میکند و آخرسر هم بهدست خود به فنا میرود. روایتِ آشنای زن طبقۀ مرفه قرننوزدهمی که نمونههای اعلایش را در مادام بوواری گوستاو فلوبر، آنا کارنینای لِف تالستوی و هدا گابلرِ هنریک ایبسن دیدهایم، با این تفاوت که حالا نویسندۀ داستان زن است.
در بیداری، جهان در قالبهای عینی باشکوهی بازنمایی میشود، مملو از تجاربی که حواس آدمی را تحریک میکنند: از پارچۀ لباس زنها گرفته تا اشارات پیاپی به غذاهای لذیذ و رنگهای زنده، از موسیقی هیجانانگیز مادموازل گرفته تا آوای همیشگی دریا ترجیعبندی مهم در اثر، در کنار «بوی اغواگر» آن. (استفانیا چوچا)
این رمان نخستین بار در سال 1899 منتشر شد. کتاب داستان ادنا پونتلیه، زنی ویکتوریایی در اواخر قرن نوزدهم در یکی از ایالتهای جنوب آمریکا را دنبال میکند و کشمکش او بر سر دوراهیهایی که جامعه برایش انتخاب کرده. عنوان کتاب اشاره به انقلابی درونی دارد که در طول داستان برای ادنا اتفاق میافتد و او را از خوابی چندین ساله بیدار میکند. «بیداری» در زمان انتشارش مولد طیف گستردهای از واکنشهای متفاوت در میان خوانندگان و منتقدان شد، چراکه در نوع خود یکی از نخستین آثار ادبیات آمریکایی است که بدون هیچ نشانی از تمکین و مدار و به شکلی بیپروا سراغ مسائل زنان میرود.
رمان ترکیبی است از روایت واقعگرایانه، نقد اجتماعی برنده و پیچیدگیهای روانشناختی. بیداری از پیشگامان ادبیات مدرنیستی امریکایی است و در کنار آثار نویسندگانی چون ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی قرار میگیرد. و تاثیرش در آثار نویسندگان معاصری چون ایدیت وارتون و هنری جیمز طنین انداز است. بیداری همچنین در کنار نخستین آثار ادبیات جنوبی آمریکا قرار میگیرد؛ ادبیاتی که بعدها با آثار ویلیام فاکنر، فلانری اوکانر، کارسون مکالرز و تنسی ویلیامز به یکی از مهمترین جریانهای ادبی قرن بیستم تبدیل میشود.