داستان جامانده از پسر، داستان زندگی مردی است که ویران شده است و قرار است دوباره ساخته شود. سالار مردی که از خانواده بریده و حالا روی پل باقرآباد، نزدیک خانه خودش به زد و خورد با مردمی پرداخته که هیچ از آنها نمی داند. چرا این آدمها به سمت تهران حرکت کرده اند. چرا عصبانی اند؟ سالار این ها نمی داند فقط قرار است به زور قمه و تیزی مردم روی پل را برگرداند تا پای کسی به تهران باز نشود. سهراب پسر جوانش گم شده است.