جذبهٔ سکوت بهآرامی هویدا میشود و دنیای مدرن با این آرامش و سکوت میانهٔ خوبی ندارد، زیرا علاوهبر هیاهو و سروصدا، دسیسهها و کشمکشهای تنگاتنگ مربوط به عصر سنکا، صدای بوق ماشینها، صدای استریوها، زنگ تلفنها و زنگِ هشدارِ برنامههای رسانههای اجتماعی، صدای ارهبرقیها و هواپیماها را هم داریم. مشکلاتِ شخصی و اجتماعیِ ما نیز به همان نسبت بیشتر شده است؛ رقبا بهزور واردِ پیشه و هنرِ ما میشوند، میزهایمان با انبوهی از کاغذ انباشته میشود، و صندوقِ الکترونیکیِ ما از پیامها سرریز میگردد. همیشه در دسترس هستیم و این بدان معناست که در جریانِ موضوعات و مسائلِ روز قرار داریم. در صفحههای اجتماعیمان که تعدادشان هم زیاد است، اخبارِ بحرانهای پشتسرهم بر سرمان هوار میشود. سختیِ کار، ما را فرسوده میکند و گویی تمامی ندارد. از هر نظر، بیشازحد مصرف میشویم و دچار سوءتغذیهایم، بیشازحد برانگیخته میشویم، بیشازحد برنامهریزی شدهایم و تنها هستیم. چه کسی قدرتِ متوقف کردنِ این فرایند را دارد؟ چه کسی فرصت فکر کردن دارد؟ آیا کسی هست که تحت تأثیر همهمه و اختلالاتِ عصرِ ما نباشد؟