فرهاد خاکیان دهکردی، متولد سردترین ماه سال؛ دی ماه، در سردترین شهر ایران، شهرکرد است. اساسا به نویسندگی مشغول است، یا نوشتن رمان و داستان و یا نمایشنامه و روزنامه نگاری ادبی… خاکیان همیشه شیفته ی بهرام صادقی بوده است. رمان پیشانی شکسته ی مجسمه ها روایت مجسمه شدن آدم ها یا شاید مجسمه هایی است که جان می گیرند… رمان در اصفهان و شهرکرد می گذرد، به تفاوت های فرهنگی و قومی می پردازد، از شهر می گوید… یک رمان برای عشق، برای انسان و یک سفر برای کنکاش در تغییر و بلوغ با ساختار اسطوره و قبل از اینکه حرف بزند و بگوید همان جای همیشگی و بعد بگوید حواست باشد کسی نبیند، امیر بیشتر چهلوخردهای پله را پایین رفته بود. از کنار نردهها نگاهش کرد. پاکت قرمز را فاتحانه نشانش داد. انگار مدال افتخار باشد و بعد از چهلوخردهای پله بالا آمد. قبل از اینکه بپرسد «فندک»، امیر کبریت را نشانش داد.