اصلان دید هر سوار نیزه ای در دست دارد که سری بر نوک آن نصب شده است. با اینکه عبور یک دسته از سواران که هر یک سری را به نوک نیزه حمل می نمایند وحشت آور می باشد، اصلان از مشاهده سرهای بریده وحشت نمی کرد و تماشاچیان دیگر هم متوحش نبودند.
صدای کوس و سنج و حرکت منظم سوار نظام و لباس های متحدالشکل سواران، به جای این که منظره سرهای بریده را به نوک نیزه ها بود وحشت آور نماید، آنها را باشکوه جلوه می داد و مردم با سکوت، سرهای بریده را که چشم همه نیمه باز بود می نگریستند.
مردم حدس می زدند که سرهای مزبور از راه دور می آید ولی هنگام عبور سرها، بوی کریه به مشام نمی رسید برای اینکه در آن دوره فن حمل سرهای بریده در تمام کشورهای مشرق زمین پیشرفت کرده بود و سرها را تا وصول به مقصد طوری نگاه می داشتند که فاسد و متعفن نشود.
رسم این بود که هنگام عبور سرهای بریده، مردم ابراز احساسات می کردند ولی در آن روز که اصلان مثل دیگران سرها را تماشا می نمود کسی ابراز احساسات نکرد زیرا مردم نمی دانستند که سرهای مزبور از کیست؟