خانم جرمی پرسید: داری به چی میخندی؟ گفتم: قبلا فکر میکردم دنیا به قبیلههای مختلف تقسیم میشه.سیاها، سفیدا، سرخپوستا، سفیدپوستا. اما الان میبینم که اشتباه میکردم دنیا به دوتا قبیله تقسیم میشه: اونایی که عوضیان و اونایی که نیستن. از کلاس اومدم بیرون احساس میکردم میخوان بزنم و برقصم این ماجرا امید و در من زنده کرد. و ذرهای شادی به زندگیم بخشید. از اون به بعد سعی میکردم تو زندگی دنبال همین شادیهای کوچیک باشم. این تنها راهی بود که میشد از طریق اون از این همه بلا و مصیبت جون سالم به در برد. فروشگاه اینترنتی 30بوک انتشارات روزنه منتشر کرد: خانم جرمی پرسید: داری به چی میخندی؟ گفتم: قبلا فکر میکردم دنیا به قبیلههای مختلف تقسیم میشه.سیاها، سفیدا، سرخپوستا، سفیدپوستا. اما الان میبینم که اشتباه میکردم دنیا به دوتا قبیله تقسیم میشه: اونایی که عوضیان و اونایی که نیستن. از کلاس اومدم بیرون احساس میکردم میخوان بزنم و برقصم این ماجرا امید و در من زنده کرد. و ذرهای شادی به زندگیم بخشید. از اون به بعد سعی میکردم تو زندگی دنبال همین شادیهای کوچیک باشم. این تنها راهی بود که میشد از طریق اون از این همه بلا و مصیبت جون سالم به در برد.