حقوق بشر بر مبنای فلسفۀ کانت در جهان عصر روشنگری سر برآورده که بر پایۀ عقل خودبنیادِ سوژه (سوبژکتیویته) سامان یافته است. پایۀ حقوق بشر در فلسفۀ او، غایتبودن بشر است که ریشه در خودآیینی دارد. داعیۀ کانت نیز متأثر از عصر روشنگری، جهانشمول است. حال اگر این اندیشه را به زمینه و زمانۀ کنونی و جهانبودگی فعلی ترجمه کنیم، کانت در بحث حقوق بشر چه ارمغانی برای «ما» میتواند داشته باشد؟ بیان دو مطلب برای نیل به پاسخ این پرسش لازم است: یکی، تبیین ویژگی گلوکالیِ جهانبودگیِ کنونی ایرانیان و دیگری، یافتن دستگاهی مفهومی و روشی هرمنوتیکی بهمنظور برقراری گفتوگو با کانت و قراردادن فلسفۀ حقوق بشر وی در افق جهان انسان معاصر ایرانی. از آنجا که لازمۀ برقراری هر دیالوگی وجود زمینهای مشترک است، بهمنظور دیالوگ با کانت در موضوع حقوق بشر باید با رهیافت هرمنوتیک دیاتوپیک بهدنبال معادل همریخت آن در فرهنگ خود باشیم که از سویی، کارکردی همسو با حقوق بشر در فلسفۀ کانت داشته باشد و ویژگی جهانشمولبودن و ملاحظۀ انسان از آن حیث که انسان است را در نظر بگیرد و از سوی دیگر، بر بنیادی استوار باشد که متناسب با حضور عناصر فرهنگ بومی در جهانبودگی ایرانی است.